خسته ایم! از حرفه ای كه داریم خسته ایم!
خسته ایم، چون در حرفه ای (مهندسی نرم افزار) كار می كنیم كه هر روزش با دیروزش متفاوت است. مدام باید بدنبال این باشی كه از قافله عقب نیافتی! مدام این دلهره را داری كه مبادا از سایرین كمتر چیز بدانی! مدام می ترسی كه آیا دانشی كه داری بعدا هم به درد می خورد!؟ مدام درگیر واژه های جدید و مفاهیم جدیدی....
خسته ایم، چون كاری می كنیم كه بدون استرس و فشار نمی شود! وقتی كه برنامه ای را می نویسی همیشه با خطا های نرم افزار سرو كار داری و ذهن آسوده نداری! وقتی تحلیل گری همیشه مضطربی كه مبادا شناختت از سیستم اشتباه باشد و طراحی كه می كنی درست نباشد. وقتی مدیر پروژه ای كه وضعیت بازهم بدتر می شود، فشار تولید نرم افزار و مدیریت نیروی كارشناسی و رمانبندی و هزار درسر دیگر. وقتی مدیر شركتی كه همیشه نگران موارد اجرایی شركت و وضعیت مالی و دریافت ها و پرداخت هایی و نگران اینكه كه چه زمانی، زمان افول شركتت می رسد. وقتی مشاوری، همیشه درگیر وجدانت هستی كه مبادا شایسته اعتماد كسانی كه به تو اعتماد كرده اند نباشی و نتوانی از منافعشان خوب دفاع كنی!
خسته ایم! به خاطر اینكه مثل آدم های عادی تعطیلات نداریم. همیشه پروژه ای تمام نشده یكی دیگر شروع می شود! مشتری ها هم كه هم در حالت عجله اند و سیستمشان را زود می خواهند (بگذریم كه اغلب وقتی سیستمشان را گرفتند عجله ای در بهره برداری و پرداخت به تو ندارند! ) دلمان لك زده برای یك تعطیلات درست و حسابی! برای زمانی كه بدون اینكه به چیز دیگری فكر كنی آسوده باشی. وقت فراغت واژه ای است كه اغلب با آن بیگانه ایم.
خسته ایم! وقتی برخورد مشتری ها را با كاری كه می كنیم می بینم! انگار كه كاری نكرده ایم! به مونیتورشان بیشتر از نرم افزاری كه نوشته ای ارزش قائل می شوند. انگار كه نرم افزار همینشكلی تهیه شده است. وقتی می بینیم كه كار ما را با یك كار بی كیفیت مقایسه می كنند و درنهایت دیگری را انتخاب می كنند.
خسته ایم! وقتی می بینیم محصولی كه تولید كرده ایم را كس دیگری بدون رعایت حقوق مان كپی می كند. ایده هایمان دزدیده می شود. حتی به كاتالوگ ها و نوشته هایی كه نوشته ایم احترامی نمی گذارند. وقتی می بینم نتیجه زحماتمان، با یك نرم افزار قفل شكسته داخلی و یا خارجی جایگزین می شود.
خسته ایم! وقتی كه می فهمیم درآمد یك گدا از ما بیشتر است!! وقتی می بینیم كه درآمد یك آرایشگر زنانه كه شاید یكسال هم زحمت نكشیده است با درآمد ما قابل مقایسه نیست. وقتی می بینیم مغازه دارهای سخت افزاری از ما بیشتر درآمد دارند. وقتی می بینیم كه یك كارگر ساختمانی، حقوقی نزدیك به یك برنامه نویس دارد.
خسته ایم! از بس مجبوریم برای بقیه كار مجانی و یا غیر تخصصی بكنیم! در هر مهمانی كه می رویم، در هر شركتی كه پا می گذاریم و یا به هر فرد آشنایی كه می رسیم نیازی دارد و توقعی. كه اگر انجام دهی بی منت می شوی كه كاری نكرد و اگر انجام ندهی متهم می شوی به بیسوادی و .....
خسته ایم! از اینكه كارمان از دیدگاه سایرین كار نیست! انگار كار فقط آنست كه به روی كارخانه و شب كه بر می گردی كثیف و خاك آلود باشی. انگار كار با كامپیوتر گاهی نزدیك به 20 ساعت در روز كار نیست!
خسته ایم......!
بگذریم كه همه خستگیمان با حل یك مساله، با یادگرفتن یك مطلب جدید، تشكر یك مشتری، با درست كار كردن یك برنامه، با دیدن كاركردن یك محصول بیش از چند سال، با فروش بسته های نرم افزاری به صورت متوالی رفع می شود!
همین!
http://weblog.radmanitd.com